رویایی همانند کابوس پارت 67

#nika'🌱
-محکم‌متینو بغل کرده بودم وزار میزدم حالم خوب نبود از صبح چیزی نخورده بودم سردم بودم گرمای بغل متین مسکنی واسه فراموشی اینا بود.
متین=نیکا خوبی؟
چشام تار میدید گوشام‌سنگین‌شده بود'!
آخرین چیزی ک شنیدم صدای رعد برق بود بعد پام سست شد و افتادم‌تو اغوش تاریکی.....!
#matin'🕊
نیکا رو از بغلم در اوردم گفتم=خبی؟
جواب نداد گفتم=نیکا
جواب نمیداد همینطور ثابت داشت نگاه میکرد
یهو رعد و برق زد خواستم بیرون و نگاه‌کنم که‌ نیکا افتاد افتاد دستمو سریع گرفتم دور کمرش افتاد رو دستم .....
از صبح چیزی نخورده بود حق داره غش کنه...
بلندش کردم بردمش بیرون نم‌نم بارون داشت میومد
رفتم سمت وایت
نیکا با زور گذاشتم رو اسب برای اینکه نیوفته با یه دستم‌گرفتمش با یه دستمم تلاش کردم برم بالا
خیلی سخت بود
بارون‌ داشت میخورد تو سرم واقعا عصابم خورد شده بود چشام و بستم با زورم ک شده سوار اسب شدم
نیکا رو از پشت گرفتم
با اونیکی‌دستم قلاده اسبو گرفتم حرکت کردیم سمت خونه.......)!.
#arslwan‌🦅⛲
ساعت حدودا"شش" بود و از متین هنوز خبری نبود
رویا واسه متین زار میزد رفته بود رو مخم.
بلند شدم رفتم بالا تو اتاق هیچکس به فکر دیانا نبود.
شاید رنگ پرنگی تو این خونه نداشت اما.....
اما این عمارت این خونه بره به جهنم....
نشستم رو تخت حتی بیست چهار ساعتم‌نشده بود اما دلم تنگ‌ بود :)
#roksana‌🏷
تو خونه بودیم همه نگران بودیم رفتم کنار پنجره دیدم متین اومد تو حیاط گفتم
-جیخخخخ متین اومد
سریع رفتیم بیرون و به هوای بارونی توجهی نکردیم از اسب پیاده شد نیکا رو گرفت بغلش بدون توجه به ما رفت کنار
#matin‌📯
نیکا رو گذاشتم رو کاناپه که رویا اومد بغلم
حصلشو نداشتم ولی مجبور بودم بغلش کنم
بغلش کردم گفتم=خوب باشه خوبم من ولم کن
باشه ای گفت خواست لبمو ببوسه سرمو بردم عقب
ناراحت شد ولی واسم مهم نبود
‌بی‌بی‌=خوب پسرم تب نداره ببرش اتاقش یکم استراحت کنه
باشه ای گفتم رفتم نزدیک خواستم بغلش کنم که رویا گفت
-چرا متینن؟؟؟
رکسانا =الان جای چرت پرت نیست
هیچی نگفت نشست بیرونو نگاه کرد بلند کردم نیکا رو بردم بالا سمت اتاقش گذاشتم رو تخت خواستم برم ک دستمو گرفت گفت=میترسم...!
"‌𝑴𝒂𝒓𝒚.."
ادامه دارد.....
رویـــایــ𝒉𝒂𝒎𝒂𝒏𝒂𝒏𝒅ـی‌کـ‌ابـ‌وس⛲"!
آنچه خواهید دید:
قول میدی ولم نکنی؟
قول میدی به رویا رو ندی؟
قول🙂
رویا گفت بهش بی توجهی میکنی؟🤨
اون یه خدمتکاره و تو یک ارباب😏
بچه تو اینجاست متین☹️
دوسش داری ارع؟
آره زنمه😏
❤(دوستون دارم تا شنبه بای بای)❤
دیدگاه ها (۶)

https://wisgoon.com/morphine_x

رویایی همانند کابوس پارت 66

آن سوی آینه P35در رو باز کردیم که یهو جونگ کوک افتاد (ویو ا....

نجات پروانه 🖤🦋پارت ۳که یهو یکی اومد داخل درو بست رومو برگردو...

رمان بغلی من پارت ۶۷ارسلان: توی ماشین نشستیم که از سرد بودن ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط